| به نام خدایی که تو را آفرید |
تمام شب های بهاری که تو نبودی ، وقتی زیر سقف آسمون قدم میزدم و ستاره ها رو تماشا می کردم و به صدای شب و طنین صدای قورباغه ها که از دوردست ها به گوش می رسید ، گوش می کردم و آن هوای رمزآلودِ بهاری بی تابم می کرد و مدام از خدا می پرسیدم که تو کجای این دنیایی و کِی با من همراه میشی ، هرگز امشب رو تصور نمی کردم. که باز هم تو یه شب بهاری زیر آسمون پرستاره بایستم و باز هم صدای قورباغه ها و این هوای رمزالود بی تابم کند و از لا به لای شاخ و برگ درختان تو را تماشا کنم در حالی که اصلا حواست به من نیست و با قلب مهربانت که به مهربانی آن هرگز ندیده ام به مامان و بابا کمک می کنی و من با تمام وجودم بهت افتخار می کنم و از خدا ممنونم .
[+]
جهانت به کام و فلک یار باد
جهان آفرینت نگهدار باد
بلند اخترت عالم افروخته
زوال اختر دشمنت سوخته
غم از گردش روزگارت مباد
وز اندیشه بر دل غبارت مباد
که بر خاطر پادشاهان غمی
پریشان کند خاطر عالمی
دل و کشورت جمع و معمور باد
ز ملکت پراکندگی دور باد
تنت باد پیوسته چون دین، درست
بداندیش را دل چو تدبیر، سست
درونت به تأیید حق شاد باد
دل و دین و اقلیمت آباد باد
جهان آفرین بر تو رحمت کناد
دگر هرچه گویم فسانهست و باد