درست در اوجِ اوجِ شادمانی غمی بر دل می نشیند . غمی نه جانکاه بلکه غمی عمیق.
اما این غم از کجاست؟ برای چیست؟
تو را گرامی میدارم ای غم جان افزا !
گرامی میدارمت ای غم مقدس
ای الهی تر از هر نوع شادی !
ای نور خداوند
ای پیامبر !
گرامی میدارمت که به یادم می آوری برای چه نفس می کشم و به کجا باید بروم.
ای گرامی چون عشق
ای خود عشق که هوشمندانه لباس غم به تن کردی!