مرد را دردی اگر باشد خوش است

فکر می کردم بعد از آمدن "تو" ای افتخار من ! دیگر هرگز اینجا نخواهم نوشت. چون دیگر تا عمق غم فرونخواهم رفت که از آن چیزی صید کنم. چیزی که به درد دنیا بخورد.

اما اشتباه می کردم . من هرگز از درد تهی نخواهم شد . همین قلب بیزار از تهی بودن است که مارا در این جهنم نگاه داشته است .

اری من اینجا از هزاران کبوتری که در سرم پرواز می کند می نویسم . از آنچه می خواهم باشم و از آنچه که باید باشم و میدانم که تو ای روح سپید بلند ، یاری ام خواهی کرد .

شاید حالا برایم خنده دار باشد دنیای روشن و سرشار از صلحی که تا همین چند سال قبل تحققش را تصور می کردم و شاید هم تهوع آور . آن روزها در سرم رویای یک روز بدون غم بود که در دشت سبز زیر آسمان ابی با هزاران کودک بادبادک بازی می کردیم . آه که چقدر دنیا بی رحم و وحشی ست . 

و تو‌ هرگز به من مگو که کبوترهایم‌ خواهند مرد هر چند که من باور دارم که در این قفس زندانی خواهند ماند . اما کبوترهای زندانی در قفس بهترند از کبوترهای مرده ! شاید تماشایش روحی را بنوازد.

 

[+]
دیگران قرعه ی قسمت همه بر عیش زدند

دل غمدیده ی ما بود که هم بر غم زد‌

Dr.Danesh .. ۰ نظر ۰ لایک

ما برای چه آفریده شده ایم؟

هر بار که می ایستم که ببینم کجای دنیا ایستاده ام، می دانم اینجا آن جایی نیست که باید باشد.

کمی مستی و دیوانگی کم است !

مستی و دیوانگی ! آری برای مستی و دیوانگی خلق شده ایم نه برای خودخواهی !

ببار ای آسمان ! آتش ببار !

Dr.Danesh .. ۲ نظر ۰ لایک
آخرین مطالب
خالی
آمدنم بهر چه بود ؟
ایران
برادر
زندگی
دروغ
از دیروز، برای فردا1-2
از دیروز، برای فردا 1
تو آمدی ز دورها و دورها . . .
الف
آرشیو مطالب
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان